امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Give Away

American: ˈɡɪv.əˌweɪ British: ˈɡɪv.əˌweɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gave away
  • شکل سوم:

    given away

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb B1
اهدا کردن، بخشیدن، تقدیم کردن، پیشکش کردن (بخشیدن چیزی به کسی بدون درخواست پول)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He gave away all his wealth to his children.
- او تمام دارایی خود را به فرزندانش بخشید.
- Our company will give away prizes to lucky customers.
- شرکت ما به مشتریان خوش‌شانس جوایزی را تقدیم خواهد کرد.
- She decided to give away her old clothes to charity.
- او تصمیم گرفت که لباس‌های قدیمی خود را به مؤسسه‌ی خیریه اهدا کند.
phrasal verb B2
(معمولاً غیرعمدی و ناخودآگاه) فاش کردن، لو دادن، برملا کردن، افشا کردن
- The magician will give away his secrets during the show.
- شعبده‌باز درطول نمایش اسرار خود را فاش خواهد کرد.
- Don’t give away the ending of the movie.
- پایان فیلم را لو ندهید.
- Be careful not to give away too much information during the meeting.
- مراقب باش که درطول جلسه اطلاعات زیادی را افشا نکنی.
phrasal verb
ورزش (از روی اشباهی مهلک) گل بدی را دریافت کردن، امتیاز دادن، بازی را واگذار کردن، پیروزی را به حریف تقدیم کردن
- She gave away the match with that last-minute error.
- او با آن خطای لحظه‌آخری مسابقه را واگذار کرد.
- His careless pass gave away an easy goal to the opposing team.
- پاس بی‌دقت او گل آسانی را به تیم حریف تقدیم کرد.
phrasal verb
(نسبت‌به فردی) احساسات پنهان خود را آشکار کردن
- The affectionate way he looked at Nastaran gave him away.
- نگاه محبت‌آمیز او به نسترن احساسات پنهان او را آشکار کرد.
- He tried to hide his feelings, but his eyes always gave him away.
- او تلاش کرد که احساساتش را پنهان کند، اما چشمانش او را لو داد.
phrasal verb formal
(در مراسم ازدواج) عروس را به داماد سپردن (همراهی زن درحال ازدواج به سمت شریک زندگی آینده‌اش در جلوی کلیسا و صدور اجازه‌ی ازدواج)
- Traditionally, the father often gives away the bride at the altar.
- به‌طور سنتی، پدر اغلب عروس را در محراب به داماد می‌سپارد.
- They decided to give away their daughter in a beautiful wedding ceremony.
- آنها تصمیم گرفتند که دخترشان را در مراسم عروسی زیبایی به داماد بسپارند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد give away

  1. phrasal verb reveal
    Synonyms:
    betray blab disclose discover divulge expose inform leak let out let slip mouth spill tell uncover
    Antonyms:
    conceal hide secret
  1. phrasal verb unselfishly transfer
    Synonyms:
    award bestow devote donate hand out present
    Antonyms:
    keep
  1. phrasal verb Formally hand over a bride to the bridegroom; often by her father
  1. phrasal verb to allow opponent to win because you make a silly mistake

ارجاع به لغت give away

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «give away» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/give-something-away

لغات نزدیک give away

پیشنهاد بهبود معانی